قاصد زبرم رفت که ارد خبراز یار
او امد اکنون خبر از خویش ندارد
***************
از انرو می زنند حرف از قانون
که حرف اخر قانون بود نون !
**************
گرحکم شود که مست گیرند
درشهر هرانچه هست گیرند
***************
گر می نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله دستان را
تو غره به ان نشو که این می نخوری
صد لقمه خوری که می غلام است ان را
************
گوهر خود را مزن برسنگ هرنالایقی
صبرکن پیداشود گوهرشناس لایقی
**************
دل مبندی برزنان بوالهوس
لنگ حمام است هرکس بست بست
(ولی خداوکیلی مردها بوالهوسترند!)
**************
ای منم در پیچ و تاب از موی تو
روز و شب مست و خراب از بوی تو
کاشکی پیراهن خوابت شوم
تابچسبم بردوتا لیموی تو !